آخرین روز 21سالگیم 6بهمن 98 خودم باورم نمیشه که 21سالمه. دارم وارد 22سالگی میشم واقعا نمیدونم نسبت به سنم تجربه دارم یا ندارم یا بالغ شدم یا نشدم ولی اینو میدونم و مطمئنم که طی یک سال گذشته، خیییلی تغییر کردم که به نظر خودم تغییر های مفیدی بودن اعتقاداتم نسبت به گذشته تغییر کرده، ولی خدا رو خیلی بیشتر حس میکنم تصمیمای بزرگی گرفتم که تا الان بهشون عمل کردم رفتارمو با خانواده و اطرافیان خیلی عوض کردم سعی کردم در جهت توسعه فردی کار کنم، شروع به سنتور زدن
توی این بیست سال و اندی، یادم نمیاد ک یه بار یه کاریو سر وقتش انجام داده باشم! یادم نمیاد همیشه اتاقم یا کشو لباسام یا قفسه کتابم مرتب بوده باشه همیشه هر چند وقت یه بار مرتبش میکردم، بعد چند روز دوباره ب حالت قبلش برمیگشت، دوباره از اول مرتب میکردم و همین چرخه تکرار میشد! همیشه ی همیشه عادت داشتم کوچکترین کار و عقب بندازم. حتی یادمه خیلی از درسا یا مرور هارو میذاشتم برای هفته اخر مونده ب کنکور! میگفتم میخونمش اون موقع تا اینکه کتاب "خودت باش دختر" رو خوندم
درباره این سایت